راهنمای تحلیل بنیادی رمزارزها
به گزارش واحد ترجمه گذارنیوز، تحلیل بنیادی رمزارزها شامل بررسی عمیق اطلاعات موجود در مورد یک دارایی مالی است. به عنوان مثال، ممکن است به موارد استفاده، تعداد افرادی که از آن استفاده می کنند یا تیم پروژه نگاه کنید.
هدف شما این است که در مورد اینکه دارایی بیش از حد ارزش گذاری شده است یا کمتر از ارزش گذاری شده، به نتیجه برسید. در آن مرحله، میتوانید از بینش خود برای اطلاع از موقعیتهای معاملاتی خود استفاده کنید.
مقدمه
ترید داراییهایی که به اندازه رمزارزها بی ثبات هستند به مهارتهایی نیاز دارد. انتخاب یک استراتژی، درک دنیای گسترده ترید و تسلط بر تحلیل تکنیکال و بنیادی، شیوههایی هستند که با منحنی یادگیری همراه هستند.
وقتی صحبت از تحلیل تکنیکال می شود، می توان برخی از تخصصها را از بازارهای مالی قدیمی به ارث برد. بسیاری از معامله گران ارزهای دیجیتال از همان اندیکاتورهای تکنیکال استفاده می کنند که در معاملات فارکس، سهام و کالاها مشاهده می شود. ابزارهایی مانند RSI، MACD و Bollinger Bands به دنبال پیش بینی رفتار بازار صرف نظر از دارایی مورد معامله هستند. به این ترتیب، این ابزارهای تحلیل تکنیکال در فضای ارزهای دیجیتال نیز بسیار محبوب هستند.
در تحلیل بنیادی ارزهای دیجیتال، اگرچه رویکرد مشابهی است که در بازارهای قدیمی استفاده میشود، اما واقعاً نمیتوانید از ابزارهای آزمایش شده برای ارزیابی داراییهای کریپتو استفاده کنید. برای انجام اقدامات مناسب در ارزهای دیجیتال، باید بدانیم که ارزش آنها از کجا به دست می آید.
در این مقاله، ما سعی خواهیم کرد معیارهایی را شناسایی کنیم که می توان از آنها برای ایجاد شاخص های خود استفاده کرد.
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) چیست؟
تحلیل بنیادی (FA) رویکردی است که توسط سرمایه گذاران برای تعیین “ارزش ذاتی” یک دارایی یا تجارت استفاده می شود. با بررسی تعدادی ازعوامل داخلی و خارجی، هدف اصلی آنها این است که تعیین کنند آیا دارایی یا تجارت مذکور بیشتر یا کمتر ارزش گذاری شده است، سپس آنها می توانند از این اطلاعات برای ورود یا خروج استراتژیک به پوزیشن ها استفاده کنند.
همچنین تحلیل تکنیکال داده های معاملاتی ارزشمندی را ارائه میدهد، اما بینش های متفاوتی را به همراه دارد. کاربران تحلیل تکنیکال(TA) بر این باورند که می توانند تغییرات قیمت آتی را بر اساس عملکرد گذشته دارایی ها پیش بینی کنند. این امر با شناسایی الگوهای کندلی و مطالعه اندیکاتورهای ضروری به دست می آید.
تحلیلگران بنیادی سنتی معمولاً به معیارهای کسب و کار نگاه می کنند تا بفهمند که ارزش واقعی آن چیست. شاخص یا اندیکاتورهای مورد استفاده شامل سود هر سهم (میزان سود یک شرکت برای هر سهم باقی مانده) یا نسبت قیمت به دفتر(چگونه سرمایه گذاران شرکت را در مقابل ارزش دفتری آن ارزش گذاری می کنند) است. آنها ممکن است این کار را برای چندین کسب و کار انجام دهند، برای مثال، برای اینکه دریابند سرمایه گذاری آینده آنها در رابطه با دیگران چگونه است.
مشکل تحلیل بنیادی کریپتو
شبکههای ارزهای دیجیتال را نمیتوان با همان لنزهای کسبوکارهای سنتی ارزیابی کرد. در هر صورت، پیشنهادات غیرمتمرکزتر مانند بیت کوین (BTC) به کالاها نزدیک تر است. اما حتی با ارزهای دیجیتال متمرکزتر (مانند ارزهای صادر شده توسط سازمان ها)، شاخص های سنتی تحلیل بنیادی(FA) نمی توانند چیز زیادی به ما بگویند.
بنابراین، ما باید توجه خود را به چارچوبهای مختلف معطوف کنیم. اولین قدم در این فرآیند، شناسایی معیارهای قوی است. منظور ما از قوی، آنهایی است که به راحتی نمی توان آنها را ایجاد کرد. برای مثال، فالوورهای توییتر یا کاربران تلگرام/ردیت معیارهای خوبی نیستند، زیرا ایجاد حسابهای جعلی یا خرید تعامل در رسانههای اجتماعی آسان است.
توجه به این نکته مهم است که هیچ معیار واحدی وجود ندارد که بتواند تصویر کاملی از شبکهای که در حال ارزیابی آن هستیم به ما ارائه دهد. میتوانیم به تعداد آدرسهای فعال در یک بلاکچین نگاه کنیم و ببینیم که به شدت در حال افزایش است. اما این به خودی خود چیز زیادی به ما نمی گوید. با توجه به آنچه که می دانیم، این می تواند یک بازیگر مستقل باشد که هر بار با آدرس های جدید پول را به خود منتقل می کند.
در بخشهای بعدی، نگاهی به سه دسته معیارهای FA یا همان تحلیل بنیادی کریپتو خواهیم داشت:
-معیارهای روی زنجیره یا درون شبکه یا به اصطلاح آنچین(on-chain)، -معیارهای پروژه
-معیارهای مالی
این فهرست جامع نیست، اما باید مبنای مناسبی برای ایجاد شاخصهای بعدی در اختیار ما قرار دهد.
معیارهای روی زنجیره
معیارهای روی زنجیره آنهایی هستند که با مشاهده داده های ارائه شده توسط بلاکچین قابل مشاهده هستند. ما میتوانیم این کار را خودمان با اجرای یک نود (node) برای شبکه مورد نظر و سپس صادرات دادهها انجام دهیم، اما این کار زمانبر و پرهزینه است. به خصوص اگر ما فقط سرمایه گذاری را در نظر بگیریم، نمیخواهیم زمان یا منابع را برای تلاش تلف کنیم.
راهحل سادهتر این است که اطلاعات را از وبسایتها یا APIهایی که بهطور خاص برای اطلاعرسانی تصمیمات سرمایهگذاری طراحی شدهاند، استخراج کنید. به عنوان مثال، تجزیه و تحلیل روی زنجیره بیت کوین در وبسایت CoinMarketCap اطلاعات بی شماری را در اختیار ما قرار میدهد. منابع اضافی شامل نمودارهای داده کوین متریکز (Coinmetrics) یا گزارش تحقیقات بایننس (Binance Research) است.
تعداد معاملات (Transaction count)
تعداد تراکنش ها معیار خوبی از فعالیت هایی است که در شبکه انجام می شود. با ترسیم عدد برای دوره های تعیین شده (یا با استفاده از میانگین های متحرک)، می توانیم ببینیم که چگونه فعالیت در طول زمان تغییر می کند.
توجه داشته باشید که این معیار باید با احتیاط رفتار شود. همانند آدرسهای فعال، نمیتوانیم مطمئن باشیم که فقط یک طرف، سرمایهای را بین کیف پولهای خود انتقال نمیدهد تا فعالیتهای زنجیرهای را افزایش دهد.
ارزش معامله (Transaction value)
این معیار نباید با تعداد تراکنش اشتباه شود، ارزش تراکنش به ما می گوید که چه مقدار ارزش در یک دوره معامله شده است. به عنوان مثال، اگر در مجموع ده تراکنش اتریوم به ارزش هر کدام 50 دلار در همان روز ارسال شود، می گوییم حجم تراکنش روزانه 500 دلار است. ما میتوانیم آن را در یک ارز فیات مانند USD، یا میتوانیم آن را در واحد پروتکل (ETH) اندازهگیری کنیم.
آدرس های فعال (Active addresses)
آدرسهای فعال، آدرسهای بلاکچینی هستند که در یک دوره معین فعال هستند. روشهای محاسبه این متغیر متفاوت است، اما یک روش رایج این است که هم فرستنده و هم گیرنده هر تراکنش را در دورههای تعیینشده (مثلاً روزها، هفتهها یا ماهها) شمارش کنیم. برخی نیز تعداد آدرسهای منحصربهفرد را به صورت تجمعی بررسی میکنند، به این معنی که کل آنها را در طول زمان دنبال میکنند.
فی پرداخت شده (Fees paid)
شاید برای برخی از داراییهای کریپتو، مهمتر از سایر شاخصها، فی پرداخت شده میباشد که میتواند به ما در مورد تقاضا برای فضای بلاک بگوید. میتوانیم آنها را بهعنوان پیشنهادهایی در یک حراجی در نظر بگیریم: کاربران با یکدیگر رقابت میکنند تا تراکنشهایشان بهموقع درج شود. کسانی که مناقصه بالاتری می دهند، تراکنشهای خود را زودتر تایید می کنند (ماینینگ)، در حالی که آنهایی که قیمت کمتری میدهند باید مدت بیشتری منتظر بمانند.
برای رمزارزها با برنامه انتشار کاهشی، این یک معیار جالب برای مطالعه است. بلاکچینهای اثبات کار (PoW) اصلی یک پاداش بلاک ارائه میکنند. در برخی، از یارانه بلوکی و کارمزد تراکنش تشکیل شده است. یارانه بلوک به صورت دوره ای کاهش می یابد (در رویدادهایی مانند هاوینگ بیت کوین).
از آنجایی که هزینه استخراج در طول زمان افزایش می یابد، اما یارانه بلوک به آرامی کاهش می یابد، منطقی است که کارمزد تراکنش ها افزایش یابد. در غیر این صورت، ماینرها با ضرر کار می کنند و شروع به ترک شبکه می کنند. این یک اثر مضر بر امنیت زنجیره دارد.
هش ریت و مقدار استیک شده (Hash rate and the amount staked)
امروزه بلاکچین ها از الگوریتم های اجماع مختلفی استفاده می کنند که هر کدام مکانیزم های خاص خود را دارند. با توجه به اینکه اینها نقش مهمی در ایمن سازی شبکه ایفا می کنند، بررسی داده های اطراف آنها می تواند برای تحلیل بنیادی ارزشمند باشد.
هش ریت یا نرخ هش (Hash rate) اغلب به عنوان معیاری برای سلامت شبکه در ارزهای دیجیتال اثبات کار استفاده می شود. هرچه نرخ هش بالاتر باشد، انجام موفقیت آمیز حمله 51درصدی دشوارتر است، اما افزایش در طول زمان میتواند به افزایش علاقه به استخراج نیز اشاره کند، که احتمالاً در نتیجه هزینههای ارزان و سود بالاتر است. در مقابل، کاهش در نرخ هش به ماینرها اشاره می کند که به صورت آفلاین (“کاپیتولاسیون ماینر”) می آیند زیرا دیگر برای آنها ایمن سازی شبکه سودی ندارد.
عواملی که میتوانند بر هزینههای کلی استخراج تأثیر بگذارند شامل قیمت فعلی دارایی، تعداد تراکنشهای پردازش شده و هزینههای پرداخت شده می باشند. البته هزینه های مستقیم استخراج (برق، توان محاسباتی) نیز ملاحظات مهمی هستند.
استیکینگ(Staking) (به عنوان مثال در الگوریتم اثبات سهام(Proof of Stake)) یکی دیگر از مفاهیم مرتبط با تئوری مشابه به استخراج PoW است. با این حال، تا آنجا که مکانیزمها متفاوت است، کار می کند. ایده اصلی این است که کاربران داراییهای خود را برای شرکت در اعتبارسنجی بلوک به اشتراک بگذارند. به این ترتیب، ما میتوانیم به مبلغی که در یک زمان معین در نظر گرفته شده است برای سنجش بهره (یا کمبود آن) نگاه کنیم.
معیارهای پروژه
در جایی که معیارهای روی زنجیره مربوط به دادههای بلاکچین قابل مشاهده است، معیارهای پروژه شامل یک رویکرد کیفی است که به عواملی مانند عملکرد تیم (در صورت وجود)، وایت پیپر و نقشه راه آتی نگاه میکند.
وایت پیپر
به شدت توصیه می شود که قبل از سرمایه گذاری، وایت پیپر هر پروژه را مطالعه کنید. این یک سند فنی است که یک نمای کلی از پروژه ارزهای دیجیتال به ما می دهد. یک وایت پیپر خوب باید اهداف شبکه را تعریف کند و در حالت ایده آل بینشی را در مورد موارد زیر به ما بدهد:
-فناوری مورد استفاده (آیا منبع باز است؟)
-موارد استفاده ای که قصد دارد به آنها رسیدگی شود
-نقشه راه برای ارتقاء و ویژگی های جدید
-طرح عرضه و توزیع کوین یا توکن
عاقلانه است که این اطلاعات را با بحث در مورد پروژه ارجاع دهید. دیگران در مورد آن چه می گویند؟ آیا اهداف واقعی به نظر می رسند؟
تیم
اگر تیم خاصی پشت شبکه ارز دیجیتال وجود داشته باشد، سوابق اعضای آن می تواند نشان دهد که آیا تیم مهارت های لازم برای به ثمر رساندن پروژه را دارد یا خیر. آیا اعضا قبلاً سرمایه گذاریهای موفقی در این صنعت انجام داده اند؟ آیا تخصص آنها برای رسیدن به نقاط عطف پیش بینی شده کافی است؟ آیا آنها در پروژه های مشکوک یا کلاهبرداری شرکت داشته اند؟
اگر تیمی وجود نداشته باشد، جامعه توسعه دهندگان چگونه به نظر میرسد؟ اگر پروژه دارای یک گیتهاب (GitHub) عمومی است، بررسی کنید که تعداد مشارکت کنندگان و میزان فعالیت آن چقدر است. کوینی که توسعه آن ثابت بوده است ممکن است جذاب تر از کوینی باشد که ریپازتوری(بخشی از سایت گیتهاب) آن در دو سال به روز نشده است.
رقبا
یک وایت پیپر قوی باید به ما ایده ای از مورد استفادهای که دارایی رمزارزی را هدف قرار داده است بدهد. در این مرحله، شناسایی پروژههایی که با آنها رقابت میکند و همچنین زیرساختهای قدیمی که به دنبال جایگزینی آن هستند، مهم است.
در حالت ایده آل، تحلیل بنیادی این موارد باید به همان اندازه دقیق باشد. ممکن است یک دارایی به خودی خود جذاب به نظر برسد، اما همان شاخص هایی که برای دارایی های رمزارزی مشابه اعمال میشود میتواند نشان دهد که دارایی ما ضعیفتر از سایرین است.
توکنومیک و توزیع اولیه
برخی از پروژه ها توکنهایی را به عنوان راه حلی که به دنبال مشکل هستند ایجاد می کنند. نه اینکه بگوییم خود پروژه قابل دوام نیست، اما توکن مرتبط با آن ممکن است در این زمینه مفید نباشد. به این ترتیب، تعیین اینکه آیا توکن دارای کاربرد واقعی است یا خیر، مهم است. و با بسط این موضوع، اینکه آیا این ابزار چیزی است که بازار گستردهتر آن را تشخیص میدهد، و احتمالاً چقدر به این ابزار ارزش میدهد، حائز اهمیت میباشد.
عامل مهم دیگری که در این زمینه باید در نظر گرفت نحوه توزیع اولیه وجوه است. آیا از طریق ICO یا IEO بود یا کاربران میتوانستند آن را از طریق استخراج به دست آورند؟ در مورد اول، وایت پیپر باید مشخص کند که چه مقدار برای بنیانگذاران و تیم نگهداری می شود و چه مقدار در دسترس سرمایه گذاران خواهد بود. در مورد دومی، میتوانیم به شواهدی مبنی بر پیشفرضسازی خالق دارایی نگاه کنیم (ماینینگ در شبکه قبل از اعلام آن).
تمرکز بر توزیع ممکن است تصوری از هر خطری که وجود دارد به ما بدهد. به عنوان مثال، اگر اکثریت قریب به اتفاق عرضه تنها در اختیار چند طرف بود، ممکن است به این نتیجه برسیم که این یک سرمایه گذاری پرخطر است، زیرا آن طرفها در نهایت می توانند بازار را دستکاری کنند.
معیارهای مالی
اطلاعات در مورد نحوه معامله دارایی در حال حاضر، آنچه قبلاً با آن معامله می شد، نقدینگی و غیره همگی در تحلیل بنیادی مفید هستند. با این حال، معیارهای جالب دیگری که ممکن است در این دسته قرار گیرند، مواردی هستند که به اقتصاد و انگیزههای پروتکل دارایی کریپتو مربوط میشوند.
ارزش بازار
ارزش بازار (یا ارزش شبکه) با ضرب عرضه در گردش در قیمت فعلی محاسبه می شود. اساساً، هزینه فرضی خرید هر واحد موجود از دارایی کریپتو را نشان میدهد (با فرض عدم اسلیپیج).
به خودی خود، ارزش بازار می تواند گمراه کننده باشد. در تئوری، انتشار یک توکن بی فایده با عرضه ده میلیون واحد آسان خواهد بود. اگر فقط یکی از آن توکن ها با 1 دلار معامله شود، ارزش بازار 10 میلیون دلار خواهد بود. این ارزش گذاری آشکارا تحریف شده است، بدون یک پیشنهاد ارزش قوی، بعید است که بازار گستردهتر به توکن علاقهمند شود.
همچنین غیرممکن است که واقعاً تعیین کنید که چند واحد برای یک ارز دیجیتال یا توکن خاص در گردش است. میتوان کوینها را سوزاند، کلیدها را گم کرد و وجوه را به سادگی فراموش کرد. آنچه در عوض می بینیم تقریبی است که سعی می کند کوینهایی را که دیگر در گردش نیستند فیلتر کنند.
با این وجود، ارزش بازار به طور گسترده برای کشف پتانسیل رشد شبکهها استفاده می شود. برخی از سرمایهگذاران ارزهای دیجیتال براین باورند کوینهای با ارزش کوچک در مقایسه با کوینهای با سرمایهی کلان احتمال بیشتری برای رشد دارند. برخی دیگر بر این باورند که شرکتهای بزرگ دارای اثرات شبکه قویتری هستند و بنابراین، شانس بیشتری نسبت به سرمایهگذاریهای کوچک تثبیتنشده دارند.
نقدینگی و حجم
نقدینگی معیاری است که نشان میدهد چقدر میتوان یک دارایی را به راحتی خرید یا فروخت. دارایی نقدی دارایی است که برای فروش آن به قیمت معاملاتی آن مشکلی نداریم. یک مفهوم مرتبط، بازار نقدینگی است، که بازاری رقابتی است که مملو از درخواستها و پیشنهادات است (که منجر به کاهش قیمت پیشنهادی فروش میشود).
مشکلی که ممکن است در بازار غیر نقدشونده با آن مواجه شویم این است که نمیتوانیم داراییهای خود را به قیمت «عادلانه» بفروشیم که این به ما میگوید که هیچ خریداری مایل به انجام معامله نیست و ما را با دو گزینه مواجه می کند: کاهش درخواست یا صبر برای افزایش نقدینگی.
حجم معاملات شاخصی است که میتواند به ما در تعیین نقدینگی کمک کند. می توان آن را به چند روش اندازهگیری کرد و نشان میدهد که چه مقدار ارزش در یک دوره زمانی معین معامله شده است. به طور معمول، نمودارها حجم معاملات روزانه (بر حسب واحد بومی یا دلار) را نمایش میدهند.
آشنایی با نقدینگی میتواند در زمینه تحلیل بنیادی مفید باشد. در نهایت، به عنوان شاخصی از علاقه بازار به یک سرمایه گذاری آیندهنگرعمل میکند.
مکانیزم های تامین(Supply mechanisms)
برای برخی، مکانیزمهای عرضه یک کوین یا توکن جالبترین ویژگی از دیدگاه سرمایهگذاری میباشد. در واقع، مدلهایی مانند نسبت سهام به جریان (S2F) در بین طرفداران بیتکوین محبوبیت بیشتری پیدا می کنند.
حداکثر عرضه (Maximum supply)، عرضه در گردش (circulating supply) و نرخ تورم (rate of inflation) می تواند تصمیمات را تعیین کند. برخی از کوینها تعداد واحدهای جدیدی را که تولید می کنند در طول زمان کاهش می دهند و آنها را برای سرمایه گذارانی جذاب میکند که معتقدند تقاضا برای واحدهای جدید از در دسترس بودن آنها بیشتر خواهد شد.
از سوی دیگر، سرمایهگذاران مختلف ممکن است حجم اعمال شده را در بلندمدت مضر ببینند. چنین نگرانیهایی ممکن است این باشد که استفاده از کوینها/توکنها را از بین میبرد زیرا کاربران ترجیح میدهند آنها را ذخیره کنند. انتقاد دیگر این است که به طور نامتناسبی به پذیرندگان اولیه پاداش می دهد، در حالی که یک سیاست تورمی ثابت برای تازه واردان منصفانهتر خواهد بود.
شاخصها، معیارها و ابزارهای تحلیل بنیادی
ما قبلاً معیارها را به عنوان داده های کمی و گاهی کیفی مورد استفاده در تجزیه و تحلیل پایه تعریف کردهایم. اما به خودی خود، این معیارها اغلب کل داستان را بیان نمیکنند. برای دریافت بینش عمیق تر در مورد اصول یک کوین یا دارایی، باید به شاخصها نیز نگاهی بیندازیم.
یک شاخص یا اندیکاتور اغلب چندین معیار را با استفاده از فرمولهای آماری ترکیب میکند تا روابط را آسانتر تحلیل کند. با این حال، هنوز هم تداخل زیادی بین یک متریک و یک اندیکاتور وجود دارد که باعث میشود تعریف کاملاً مشخص نباشد.
در حالی که تعداد کیف پولهای فعال ارزشمند است، میتوانیم آن را با دادههای دیگر ترکیب کنیم تا بینش عمیقتری به دست آوریم. می توانید این را به عنوان درصدی از کل کیف پولها در نظر بگیرید یا ارزش بازار یک کوین یا دارایی را بر تعداد کیف پولهای فعال تقسیم کنید. این محاسبه به شما مقدار متوسطی را در هر کیف پول فعال نشان میدهد. هر دوی این موارد به شما امکان میدهد در مورد فعالیت شبکه و اعتماد کاربران به نگهداری دارایی نتیجه گیری کنید. در بخش بعدی بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.
ابزارهای تحلیل بنیادی جمع آوری تمام این معیارها و شاخصها را آسانتر میکند. در حالی که میتوانید به دادههای خام در کاوشگرهای بلاکچین (blockchain explorers) نگاه کنید که یک جمع کننده (aggregator) یا داشبورد استفاده کارآمدتری از زمان شما است. برخی از ابزارها به شما این امکان را میدهند که شاخصهای خود را با معیارهای انتخابی خود ایجاد کنید.
ترکیب معیارها و ایجاد شاخصهای تحلیل بنیادی
اکنون که با تفاوت بین معیارها و شاخص ها آشنا شدیم، بیایید در مورد چگونگی ترکیب معیارها برای درک بهتر سلامت مالی داراییهایی که با آنها سروکار داریم صحبت کنیم. چرا این کار را انجام دهید؟ خوب، همانطور که در بخشهای قبلی توضیح دادیم، در هر معیار کاستیهایی وجود دارد. علاوه بر این، اگر فقط به مجموعهای از اعداد برای هر پروژه ارز دیجیتال نگاه میکنید، بسیاری از اطلاعات مهم را نادیده میگیرید. سناریوی زیر را در نظر بگیرید:
گر این دو پیشنهاد را با هم مقایسه کنیم، آدرسهای فعال به ما هیچ چیز خاصی نمیگویند. مطمئناً میتوان گفت که کوین A در شش ماه گذشته آدرسهای فعالتری نسبت به کوین B داشته است، اما این به دور از یک تحلیل جامع است. این رقم چه ارتباطی با ارزش بازار دارد؟ یا تعداد تراکنش؟
یک رویکرد محتاطانهتر ایجاد نوعی نسبت است که میتوانیم آن را برای برخی از آمارهای کوین A اعمال کنیم، سپس آن را با همان نسبت مورد استفاده در کوین B مقایسه کنیم. به این ترتیب، ما معیارهای فردی هر کوین را با هم مقایسه نمیکنیم. در عوض، ما می توانیم استانداردی برای ارزش گذاری کوینها به طور مستقل ایجاد کنیم.
به عنوان مثال، ممکن است تصمیم بگیریم که رابطه بین ارزش بازار و تعداد تراکنش بسیار بیشتر از ارزش بازار به تنهایی است. در این صورت، ممکن است ارزش بازار را بر تعداد معاملات تقسیم کنیم. برای کوین A، ما با نسبت 5 و برای کوین B نسبت ما 0.125 است.
اگر این نسبت را به تنهایی دنبال کنیم، ممکن است فکر کنیم که کوین B ارزش ذاتی بیشتری نسبت به کوین A دارد زیرا عدد محاسبه شده کمتر است. این بدان معناست که مقدار بسیار بیشتری از تراکنشها در رابطه با ارزش بازار در کوین B وجود دارد. بنابراین، ممکن است به نظر برسد که کوین B دارای کاربرد بیشتری است یا اینکه کوین A بیش از حد ارزش گذاری شده است.
هیچ یک از این مشاهدات نباید به عنوان توصیه سرمایه گذاری تلقی شوند، این موارد نمونه ای از این است که چگونه می توانیم قطعه کوچکی از تصویر بزرگتر را ترسیم کنیم. بدون درک اهداف پروژهها و عملکرد کوینها، نمیتوانید تعیین کنید که تعداد تراکنش نسبتاً کوچکتر روی کوین A یک پیشرفت مثبت است یا منفی.
نسبت مشابهی که در بازارهای ارزهای دیجیتال محبوبیت زیادی داشته است، نسبت NVT است. نسبت ارزش به تراکنش شبکه که توسط تحلیلگر ویلی وو (Willy Woo) ابداع شد، «نسبت قیمت به درآمد دنیای کریپتو» نامیده شد. به عبارت ساده، شامل تقسیم ارزش بازار (یا ارزش شبکه) بر مقدار معامله (معمولاً در نمودار روزانه) است.
تحلیل بنیادی همه چیز در مورد توسعه سیستمی است که میتواند برای ارزش گذاری پروژهها مورد استفاده قرار گیرد. هر چه تحقیقات با کیفیت بیشتری انجام دهیم، دادههای بیشتری خواهیم داشت.
شاخصها و معیارهای کلیدی تحلیل بنیادی
تعداد زیادی شاخص و معیار برای انتخاب وجود دارد. برای یک مبتدی، ابتدا با برخی از محبوب ترینها شروع کنید. هر شاخص تنها بخشی از داستان را بیان می کند، بنابراین از انواع مختلفی از آنها در تحلیل خود استفاده کنید.
نسبت ارزش شبکه به تراکنش (NVT)
اگر در مورد نسبت قیمت به درآمد مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل سهام شنیده اید، شاخص ارزش معاملات شبکه (روزانه) تحلیل مشابهی را ارائه میدهد. این به سادگی با تقسیم ارزش بازار یک کوین بر حجم معاملات روزانه محاسبه می شود.
ما از حجم تراکنش روزانه به عنوان پایه ای برای ارزش ذاتی و اساسی یک کوین استفاده میکنیم. این مفهوم با این فرض کار میکند که هرچه حجم بیشتری در اطراف سیستم حرکت کند، پروژه ارزش بیشتری دارد. اگر ارزش بازار کوین افزایش یابد در حالی که حجم معاملات روزانه عقب مانده است، بازار میتواند وارد قلمرو حباب شود و قیمتها بدون افزایش مشابه در ارزش پایه افزایش مییابد. در حالت مخالف، قیمت یک کوین یا توکن ممکن است در حالی که حجم معاملات روزانه افزایش مییابد، ثابت بماند. این سناریو می تواند یک فرصت خرید احتمالی را نشان دهد.
هر چه مقدار نسبت بالاتر باشد، احتمال بروز حباب بیشتر میشود. این نقطه معمولا زمانی دیده می شود که نسبت NVT بالای 90-95 باشد. نسبت کاهش نشان میدهد که رمزارز بیش از حد ارزش گذاری شده است.
نسبت ارزش بازار به ارزش واقعی (MVRV)
قبل از اینکه به این آمار بپردازیم، باید بدانیم ارزش تحقق یافته برای یک دارایی کریپتو چه معنایی دارد. ارزش بازار که به عنوان مارکت کپ شناخته می شود، صرفاً کل عرضه کوین ضرب در قیمت فعلی بازار است.
همچنین کوینهای در کیف پول با استفاده از قیمت بازار در زمان آخرین حرکت ارزش گذاری می شوند. به عنوان مثال، بیتکوینی که از فوریه 2016 در کیف پول گم شده است، تنها حدود 400 دلار ارزش دارد.
برای به دست آوردن اندیکاتورMVRV، ما به سادگی ارزش بازار را بر ارزش تحقق یافته تقسیم می کنیم. اگر ارزش بازار بسیار بالاتر از ارزش تحقق یافته باشد، در نهایت با نسبت نسبتاً بالایی مواجه خواهیم شد. نسبت بالای 3.7 نشان میدهد که ممکن است به دلیل افزایش ارزش کوین، معامله گران سود کسب کنند.
این عدد نشان میدهد که ممکن است کوین در حال حاضر بیش از حد ارزش گذاری شده باشد. این را می توانید قبل از دو فروش بزرگ بیت کوین در سال 2014 (MRVR تقریباً 6) و 2018 (MRVR تقریباً 5) مشاهده کنید. اگر مقدار خیلی کم و زیر 1 باشد، بازار کمتر ارزش گذاری شده است. این وضعیت می تواند نقطه خوبی برای خرید باشد زیرا فشار خرید افزایش مییابد و قیمت را بالا میبرد.
مدل سهام به جریان (Stock-to-flow)
اندیکاتور سهام به جریان یک اندیکاتورمحبوب قیمت یک ارز دیجیتال است که معمولاً دارای عرضه محدود است. این مدل به هر ارز دیجیتال به عنوان یک منبع ثابت و کمیاب شبیه به فلزات یا سنگهای گرانبها نگاه میکند. از آنجایی که عرضه محدود شناخته شدهای بدون یافتن منابع جدید وجود دارد، سرمایه گذاران از این داراییها به عنوان ذخیره ارزش استفاده میکنند.
ما اندیکاتور را با گرفتن کل عرضه جهانی در گردش و تقسیم آن بر مقدار تولید شده در سال محاسبه میکنیم. در بیتکوین، میتوانید این کار را با ارقام گردش و دادههای موجود در کوینهای تازه استخراج شده انجام دهید. کاهش بازده حاصل از استخراج منجر به نسبت بالاتری میشود که منعکس کننده کمبود آن است و دارایی را با ارزشتر می کند. همانطور که بیتکوین به صورت دورهای یک رویداد نصف شدن پاداش (halving) را پشت سر می گذارد، می توانیم شاهد انعکاس آن در جریان کوینهای جدید به بازار باشیم.
همانطور که می بینید، سهام به جریان یک اندیکاتور مناسب برای قیمت بیتکوین بوده است. قیمت بیتکوین بر میانگین 365 روز نسبت قرار گرفته است و مطابقت خوبی را نشان می دهد. با این حال، این مدل دارای اشکالاتی است.
به عنوان مثال، طلا در حال حاضر دارای نسبت موجودی به جریان حدود 60 است، به این معنی که 60 سال طول می کشد تا عرضه فعلی طلا در جریان فعلی استخراج شود. بیتکوین تقریباً در مسیر رسیدن به نسبت 1600 در حدود 20 سال آینده خواهد بود، که پیش بینی قیمت و ارزش بازار را بالاتر از ثروت فعلی جهان تعیین می کند.
مدلهای سهام به جریان نیز هنگام کاهش تورم با مشکل مواجه میشوند، زیرا این نشان دهنده قیمت مینوس یا منهای میباشد. از آنجایی که افراد کلیدهای کیف پول خود را گم می کنند و دیگر بیت کوین تولید نمی شود، شاهد یک نسبت منفی خواهیم بود. اگر این را به صورت گرافیکی نمایش دهیم، میبینیم که نسبت سهام به جریان به سمت بینهایت میرود و سپس منفی میشود.
نمونه هایی از ابزارهای تحلیل بنیادی
–باسرنک(Baserank)
باسرنک یک پلتفرم تحقیقاتی برای دارایی های رمزارزی است که اطلاعات و بررسی های تحلیلگران و سرمایه گذاران را جمع آوری میکند. رمزارز پس از گرفتن میانگین امتیاز هر بررسی، نمره کلی از 0 تا 100 را دریافت میکند. در حالی که برخی از بررسیهای ممتاز برای مشترکین وجود دارد، کاربران رایگان همچنان میتوانند یک نمای کلی جامع از بررسیها به بخشهایی از جمله تیم، ابزار مفید و ریسک سرمایهگذاری را مشاهده کنند. اگر زمان کمی دارید و نیاز به مرور سریع یک پروژه یا کوین دارید، جمع آوری کننده ای مانند باسرنک برای این کار مناسب است. با این حال، همیشه باید قبل از سرمایهگذاری عمیقتر، پروژههایی که به آنها علاقه دارید را بررسی کنید.
–کریپتو فیز(Crypto Fees)
همانطور که ممکن است از نام آن حدس بزنید، این ابزار هزینههای هر شبکه را برای 24 ساعت یا هفت روز گذشته به شما نشان میدهد. این یک معیار آسان برای استفاده در هنگام تجزیه و تحلیل ترافیک و استفاده از یک شبکه بلاکچین است. شبکههایی با کارمزد بالا معمولاً تقاضای زیادی را تجربه میکنند.
با این حال، شما نباید این معیار را فقط به صورت اسمی در نظر بگیرید. برخی از بلاکچینها با در نظر گرفتن کارمزدهای پایین ساخته می شوند و مقایسه با سایر شبکهها را چالش برانگیز میکند. در این موارد، بهتر است به رقم در کنار مبلغ تراکنش یا معیار دیگری نگاه کنید. به عنوان مثال، کوینهای با ارزش بازار بزرگ مانند دوج کوین (Dogecoin) یا کاردانو (Cardano) به دلیل کارمزد ارزان تراکنش در نمودارهای کلی پایین هستند.
–گلسنود (Glassnode)
گلسنود داشبوردی ارائه میدهد که طیف وسیعی از معیارها و دادههای زنجیره ای یا آنچین یا درون شبکه را نمایش میدهد. مانند اکثر ابزارهای ارائه شده، اشتراکی میباشد. با این حال، مقدار دادههای رایگان زنجیرهای که ارائه میکند برای سرمایهگذاران آماتور مناسب و کاملاً عمیق است. یافتن همه اطلاعات در یک مکان بسیار ساده تر است تا اینکه خودتان با استفاده از کاوشگرهای بلاکچین جمع آوری کنید. نقطه قوت اصلی گلسنود تعداد زیادی دسته بندی متریک و زیرمجموعههایی است که می توانید مرور کنید.
برای هر کسی که میخواهد معیارهای خود را با تحلیل تکنیکال ترکیب کند، گلسنود دارای تریدینگ ویو(TradingView) داخلی با تمام ابزارهای نموداری خود است. معمولاً سرمایهگذاران و معاملهگران هنگام تصمیم گیری، چندین نوع تحلیل را با هم ترکیب میکنند. انجام همه این کارها در یک مکان یک امتیاز مثبت است.
سخن پایانی
تحلیل بنیادی میتواند بینش ارزشمندی در رمزارزها ارائه دهد اما اگر به درستی انجام شود، به گونه ای که تحلیل تکنیکال نمی تواند این امر را برآورد کند. توانایی جدا کردن قیمت بازار از ارزش “واقعی” یک شبکه، مهارت بسیار خوبی است که باید هنگام معامله در نظر داشته باشید. البته، چیزهایی وجود دارد که تحلیل تکنیکال می تواند به ما بگوید که با تحلیل بنیادی قابل پیش بینی نیست. به همین دلیل است که بسیاری از معاملهگران امروزه از ترکیب هر دو استفاده میکنند.
امیدواریم این مقاله به شما در درک برخی از عواملی که باید قبل از ورود یا خروج از موقعیتهای داراییهای کریپتو در نظر بگیرید، کمک کرده باشد.
مترجم: مهدی گچلو
منبع: Binance Academy