«اقتصاد توجه» یعنی چه؟
گذارنیوز: توییتر، اینستاگرام، تلگرام و حتی وضعیتهای واتساپ را که باز کنید قطعاً کاربران بسیاری را دیدهاید که در فضای مجازی درخصوص اظهار درباره مسائل جامعه نوعی احساس وظیفه میکنند و برای سیاست و ورزش، همزمان نسخه میپیچند. هر وقت کف جامعه یا فضای سیاسی کشور هم ملتهب میشود بر تعداد این افراد افزوده و در کنار انتشار فیک خبرها، تحلیلها از مسائل غیرواقعی نیز بیشتر میشود. محارب یا غیر محارب بودن برخی از مجرمین، شکل نوع و میزان مجازات آنها و یا حتی ارائه تحلیلهایی در قالب و با حال و هوای جامعه شناختی از جمله این واکنشها در روزهای اخیر است. البته هیچکس منکر نیست که ما ایرانیها حتی شام و ناهارمان را هم سیاسی میل میکنیم و همیشه و به هر جمعی میرسیم، گفتگو درباره مسائل روز جامعه از محبوبترین و داغترین گفتگوهای ماست. این روزها اما این مسئله شکل دیگری به خود گرفته و به وسیله فضای مجازی؛ افراد این گفتگوها و یا حتی تحلیلهای سطحی خودمانی در دورهمیها را در شبکههای اجتماعی خود منتشر میکنند. در این بین ممکن است عدهای از این افراد در شبکههای اجتماعی، دنبال کنندگان بالا هم داشته باشند و در فضای ملتهب جامعه این فیک نیوزها، تحلیلهای سطحی و تئوریهای صورتی منتشر شده از سویشان دیده و در میان دیگر کاربران فضای مجازی منتشر میشوند. بدون شک انتشار این اخبار و اظهارنظرهای غیرکارشناسی بر روی افکار، هیجان و احساسات دنبال کنندگانشان تاثیرگذار است و بازخورد یا دامنه تاثیرگذاری انتشار یک پست یا استوری غیرموثق تنها به شخص منتشر کننده نیست.
«زهرا اردکانی فرد» دانشجوی دکترای علوم ارتباطات و پژوهشگر مطالعات رسانه درباره این مسئله به گفتگو نشسته است.
یک اتفاقی که با آن در فضای مجازی مواجه هستیم، همه گیری واکنش و اظهار نظر در رابطه با مسائل اجتماعی، سیاسی و اتفاقات روز جامعه است. این مسئله از کجا نشات میگیرد و دلیل آن چیست؟
بنظرم این مسئله در تقاطع دو موضوع دارد اتفاق میافتد. اولی پتانسیل رسانههای جدید و شبکه های اجتماعی برای خود ابرازی و بیانگری است و دوم تک صدایی بودن رسانههای رسمی در ایران. رسانههای جدید با قابلیت چند صدایی و آزادی از سانسور به همه افراد با هر گونه دیدگاه، گرایش، سطح سواد و توانمندی «امکان» سخن گفتن و بیان دیدگاهها را داده است. این امکان فی نفسه جذاب است و احساس خوشایندی به افراد میدهد. مردم ما قبلا هم چنین اظهار نظرهایی را زیاد داشتند. در تاکسی، در مهمانیها، در هر جایی که به هم میرسیدند و با هم ملاقات میکردند، حالا آن اظهارنظرها را منتقل کردند به رسانههای مجازی. و از این طریق احساس رسانه داشتن، صدای رسا داشتن و شنیده شدن را تجربه میکنند. شنیده شدن و دیده شدن شاید از مهم ترین نیازهای انسانها باشد چرا که حس مفید بودن و مهم بودن را نیز به فرد القا میکند. رسانههای جدید همانطور که در نظریات ارتباطات نیز مطرح است گروههای خاموش اجتماعی را نیز فعال کرده و به آنها امکان مطرح کردن خودشان، دغدغهها و دیدگاه هایشان را داده است. در واقع این رسانهها پاسخی تست به نیاز ما به خود ابرازی و اظهارنظر.
دومین مسئلهای که میل به اظهار نظر و بیانگری را در جامعه ما تشدید میکند، تک صدایی بودن رسانه اصلی کشور است. بسیاری از مردم صدای خودشان، نیازها و دغدغههایشان را در تلویزیون که عامترین رسانه است نمیشنوند. به همین جهت احساس بینماینده بودن و شنیده نشدن در رسانه آنها را دارند و این امر آنها را وادار میکند که هر چه بیشتر حضور خود را در رسانه های مجازی پررنگ کنند.
آیا این یک مسئله فرهنگی است و فقط مربوط به جامعه ایران است یا یک مسئله همه گیر جهانی و به دلیل فعالیت در فضای مجازی است؟
همانطور که در بخش قبل توضیح دادم بخشی از مسئله جهانی است و اساساً مربوط به ماهیت و ذات رسانههای اجتماعی است. در همه دنیا ترندها در شبکههای اجتماعی وجود دارد که به معنای اظهار نظر تعداد زیادی از افراد درباره یک موضوع است. داغ شدن موضوعات در شبکهها محصول همین مشارکت گسترده افراد در بیانگری است. این موضوع در ایران و جهان مشترک است اما بخش دوم مسئله که تک صدایی و عدم تنوع و تکثر در رسانههای رسمی است، شاید در جامعه ما پررنگ تر باشد.
نکات منفی و مثبت آن چیست؟
این مسئله مانند هر مسئله دیگری وجوه مثبت و منفی دارد و صرفا سیاه یا سفید نیست. وجه مثبت این مسئله همان پاسخ به نیاز افراد و جامعه برای شنیده شدن و بیان خود است که در بخش های قبل مفصلا بیان شد. اما وجه منفی آن اولا به گردش در آمدن حجم زیادی از فیک نیوزها را به دنبال دارد. وقتی افراد غیرمتخصص دست به بازنشر اخبار و نظرات در شبکهها می زنند، منطقاً صحت و حرفهای بودن اخبار خدشه دار میشود و امکان گسترش اخبار غیردقیق و نادرست بسیار زیاد افزایش مییابد. اخبار و نظراتی که از هیچ فیلتری عبور نمیکند و صحت سنجی آنها بسیار مشکل است. البته فیک نیوزها و گسترش آنها در رسانههای مجازی یک معضل جهانی است و همه کشورها بصورت جدی درگیر آن هستند و به دنبال تدوین قوانین یا روشهای صحیح برای مواجه با آنها هستند. بخش قابل توجهی از این مواجه صحیح در آموزشهای رسانهای به شهروندان متمرکز است و کمپینهایی که به اطلاع رسانی درباره فیک نیوزها و اخبار غیر دقیق میپردازد. این شیوه در اتفاقات اخیر میتوانست برای کشور ما روش کارا و مفیدی باشد که جامعه را به تلاش بیشتر برای کشف حقیقت و اخبار صحیح سوق دهد.
دومین نکته منفی در این باره غلبه احساسات بر منطق در این اظهارنظرهای غیر کارشناسی است. وقتی هر فرد غیر متخصصی در مورد موضوعات اظهارنظر میکند، به احتمال زیاد صرفا احساسات لحظهای خودش را مطرح میکند. و تصور کنید که تعداد زیادی از افراد در شبکههای اجتماعی چنین وضعیتی دارند. پس ما با موجی از احساسات در شبکهها مواجهیم. در مواقع بحرانی معمولاً این موج احساسات، موجی از احساسات منفی مانند خشم، غم، سردرگمی و… است. موج احساسات منفی جمعی که در شبکه ها به راه میافتد، گاهی واقعا به لحاظ روحی طاقت فرساست.
در دراز مدت چه تاثیری بر روی افراد و خود فضای مجازی یا فضای رسانهای و جامعه میگذارد؟
در دراز مدت روی افراد تاثیری که میگذارد به نظرم بالا رفتن سوادرسانهای و نحوه مواجه صحیحتر با این رسانههاست. افراد کم کم در اثر تجربههای منفی که از این جریان بدست میآورند، الگوهای استفاده خود از رسانهها را اصلاح و کنترل میکنند. چون آثار منفی آن را مستقیماً بر زندگی و روان خود درک میکنند لذا نوعی خودتنظیمی و آگاهی رخ میدهد. بخصوص اگر این تجربههای شخصی با آموزشهای رسانهای صحیح نیز همراه باشد راحت تر این اتفاق میافتد.
اما در بعد اجتماعی، جامعه کم کم به درک نزدیک تری از دیگریهای خودش دست مییابد. هر فرد آنقدر اظهار نظرهای موافق و مخالف خودش را میخواند و میشنود که به درک جامعتری درباره نظرات متفاوت با خودش دست مییابد. حتی اگر دیدگاههایش تغییر نکند باز هم دیگری خودش را شنیده است.
اصلاً ما باید درباره همه چیز اظهار نظر کنیم؟
نظر شخصی من این است که نه. بخصوص در بحرانها که افراد و جامعه دچار آشفتگی هستند و تحلیل شرایط کار دشواری است به جهت حجم فیک نیوزها و احساسات منفی در گردش.
ما نسبت به روان دیگران و نسبت به حقیقت گویی مسئولیم. همیشه میگویند روی دیگر «آزادی»، «مسئولیت» است. اگر رسانههای جدید «آزادی» بیشتری در بیان دیدگاهها و خودابرازی به ما داده است. «مسئولیت» ما را نیز سنگین تر کرده است. مسئولیتی که ما نسبت به مخاطبان خود داریم. اظهارنظرهای احساسی و غیرکارشناسی معمولاً این دو مسئولیت را نادیده میگیرد.
شبکه اجتماعی آدم را سطحیتر میکند؟ با توجه به اینکه ما از وبلاگ به سمت فیسبوک، و بعد توییتر حرکت کردیم و حجم کاراکترها در هر یک از فضاها رفته رفته کمتر شد
برخی این نظر را دارند، اما من چندان موافق نیستم. ممکن است که کاراکترها در رسانههای جدید کمتر شده و سرعت دریافت اطلاعات بالا رفته باشد که این مسئله، تصور کم عمقی را ایجاد کند، اما رسانههای جدید به دلیل دسترسیهای آزاد به دیدگاه های متنوع امکان تفکر انتقادی و چند جانبه نگر را به افراد میدهد؛ البته اگر با سواد رسانهای همراه باشد. اینکه مخاطب امروز میتواند با دیدگاههای متنوع و متضاد در مورد یک موضوع مواجه شود، سویههای عمیق تفکر را در او تقویت میکند. در مقایسه با رسانههای تک صدا و یک جانبه، این رسانههای تعاملی جدید امکان تفکر و «تفکر در حین گفتگو» را فراهم کرده است.
در چندسال اخیر دیدیم که افراد فعال در شبکه اجتماعی توهم تخصص دارند. مثلاً توهم تحلیلگر، نویسنده، خبرنگار و یا هنرمند بودن دارند و حتی مواردی هم بودند که کپشن اینستاگرام خود را به کتاب تبدیل کردند. این توهم چه بلایی سر آدم می آورد؟
بله بالاخره در هر فضایی افرادی هستند که استفادههای نادرست از امکانهای ایجاد شده بکنند. هر قدر سواد رسانهای و مواجهه انتقادی مخاطب بیشتر و بالاتر باشد، تاثیر این افراد کمتر میشود.
تایید در شبکه اجتماعی چه بلایی سر آدم می آورد؟ چه کاری با این تاییدها باید بکنیم؟
اساس رسانههای جدید بر «اقتصاد توجه» بنا شده است. چقدر دیگران به من توجه میکنند؟ چقدر لایک میشوم و کامنت دریافت میکنم، چقدر فالو میشوم؟ این مسئله ما را به سمت شخصیت «دگر راهبر» که دیوید رایزمن این اصطلاح را بکار میبرد هدایت میکند. اینکه مدام دیگران و میزان توجه و تاکید آنها ما را هدایت کند. شخصیت «دگر راهبر» در کنار شخصیت «درون راهبر» قرار دارد. فردی که حرکتش بر اساس ارزشها و معیارهای درونی خودش است. با توسعه رسانههای جمعی و بعد رسانههای اجتماعی و افزایش تعاملات ما با دیگران «دگر راهبری» بیشتر و بیشتر در ما تقویت میشود. راه حل در ایجاد تعادل بین «درون راهبری» و «دگر راهبری» است.
ولی به هرحال جنس خوب و بد در شبکه اجتماعی قابل تفکیک نیست، چه کنیم؟
اگر مخاطب از حالت انفعالی در مواجهه با رسانهها خارج شود، جنس خوب و بد قابل تفکیک است. ما باید در مواجهه با رسانهها و افراد فعال در رسانهها مدام به صورت پرسشگرانه از خود سوال کنیم و در مورد آنها اطلاعات بدست بیاوریم، قبل از آنکه چیزی را از آنها بپذیریم. این فرد کیست؟ چه تخصصی دارد؟ آیا در تخصص خودش مشغول اظهارنظر است؟ آیا در اظهاراتش رفرنسهای دقیق، به منابع دقیق میدهد؟ یا صرفا ادعاها و نظرات شخصی مطرح میکند؟ چقدر در بیان دیدگاههایش منصف است؟ چقدر تحت تاثیر سیاستها و منافع خاص است؟ از این اظهارات کسب درآمد میکند؟ هدفش چیست؟ و سوالهایی از این دست میتواند ما را به شناخت دقیق تر در مورد رسانهها و فعالان رسانهای یاری دهد.
منبع: ایسنا