روایتی کمتر شنیده شده از رهبر انقلاب و استاد شهریار+فیلم
گذارنیوز– محسن عسکری، از شعرا و مداحان نامی آذربایجان درباره دیدار شهریار و مقام معظم رهبری میگوید:
مقام معظم رهبری زمان ریاستجمهوری مسافرتی به تبریز داشتند؛ شب شعری گذاشته و شرط کرده بودند که شعرا را دعوت کنید حتما استاد شهریار هم باشد و گفته بودند که ورود من (آیتالله خامنهای) به جلسه قبل از شهریار باشد.
اول حضرت آقا تشریف آوردند، بعد، اعلان ورود استاد شهریار را کردند. حضرت آقا با نهایت بزرگواری بلند شدند و بهسمت در رفتند و از شهریار استقبال کردند.
ایشان فرمودند که از آرزوهای زندگیام زیارت حضرتعالی بود. بعد با نهایت احترام آوردند بغل دستشان جا دادند که آخر سر از شهریار پرسیدند برای امیرالمومنین(ع)، سیدالشهدا(ع) و برای آقا امام زمان(عج) اشعاری از شما دیدیم. برای مادرمان حضرت زهرا(س) کاری نکردهای؟ ندیدم شعری برای حضرت زهرا(س) از شما، استاد فرمودند که چرا یک شعر دارم برای حضرت زهرا(س)، آن روز خدمت حضرت آیتالله خامنهای این شعرشان را خواندند:
«ماه آن شب خموش و سرگردان
روی صحرا و دشت میتابید
رنگ غم رنگ حزنپرور ماه
همه جا را نموده بود سپید
دانهدانه ستاره بر رخ چرخ
هم چون اشک یتیم میلرزید
خواب گسترده بود خاموشی
برجهان پرده فراموشی
مرغ شب آرمیده بود آرام
چشم ایام رفته بود به خواب
سایه نخلها به چهره نور
از سیاهی کشیده بود حجاب
باد در جستوجوی گمشدهای
چرخ میزد چو عاشقی بیتاب
غرق شهر مدینه سرتاسر
در سکوتی عمیق و رعبآور
می کشید انتظار خاک آن شب
مقدم تازه میهمانی را
میربود از کف گرانمردی
آسمان همسر جوانی را
آتش مرگ مادری میسوخت
دل اطفال خسته جانی را
مردم آرام لیک آهسته
نوحهگر چهار طفل دلخسته
بر سر دوش جسم بیجانی
حمل میشد به نقطهای مرموز
همه خواهان به دل درازی شب
گرچه شب بود تلخ و طاقتسوز
تا مگر راز شب نگردد فاش
نبرد پی به راز شب دل روز
راز شب بود پیکر زهرا
که شب آغوش خاک گشتش جا
راز شب بود بانویی معصوم
که چه او مردی از زمانه نزاد
هیجدهساله بانویی پرشور
که سیاه کرد چهره بیداد
بانویی، که از سخن به محضر عام
ریخت آتش بهجان استبداد
بانویی شیردل، دلیر و شجاع
که نمود از حقوق خویش دفاع
گرچه زن بود لیک مردانه
از قیام آتشی عظیم افروخت
شعلهای برکشید از ته دل
که سیاه خرمن ستم را سوخت
درس احقاق حق و دفع ستم
به جهان و جهانیان آموخت
مردم خفته را زخواب انگیخت
آبروی ستمگران را ریخت»